«مرده می‌برن کوچه به کوچه»!

اکنون با ثبت عدد و رکورد مرگ ۵88 نفر و بیماران روزانه و مبتلایان 40808 نفر در دوشنبه هجدهم مرداد از بیماران کرونا؛ به واقع و به درستی؛ هنوز نمی‌توانیم ابعاد بزرگ و عظیم اتفاقی را که در روند این مرحله از پاندمی در جامعه ایران خواهد افتاد، ترسیم نماییم.
تصویر «مرده می‌برن کوچه به کوچه»!

به گزارش سایت خبری پرسون، فرامرز معتمددزفولی نوشت: پارسونز نظریه‌پرداز جامعه‌شناسی از جامعه چون یک سیستم و همچون اندامی پیوسته و در هم تنیده سخن می‌گوید و از نسبت و تعاملی که میان میزان ورودی اطلاعات با میزان انرژی و نیروی دیگر بخش‌های جامعه و ساختارهای آن که در تبادل و درگیری است، سخن می‌گوید؛ به این معنا که میزان سلامت و کارکردی بودن سیستم، پیوسته در نسبت با کارکرد درست دیگر اجزاست. اگر نتواند یا نخواهد نظام داده‌پرداز و اخباری جامعه، اطلاعات و داده‌ها را به دیگر بخش‌ها انتقال دهد و یا به دلایلی مسدود شود، آن بخش‌ها نیز ناگزیر هرگز ارتباط ارگانیک و بهنجاری با آن بخش و دیگر بخش‌ها نخواهند داشت و جامعه وارد چرخه بدکارکردی و روند زوال خود می‌گردد.

اما هدف از یادآوری این نکته و سخن آن است؛ پس از یک سال و نیم از شیوع فراگیر این بیماری مهلک و کشنده و درنوردیدن تمامی شهرها و روستاها و قصبات جامعه ایران توسط آن، هنوز ساختار اطلاع‌رسانی (بیان تعداد روزانه مبتلایان و مرگ و میر بیماران)؛ در تعلیق سیاست‌ورزی رسانه‌ای مسوولان است. اطلاعات روزانه به ‌صورت کلی و کم‌مصرف بدون اطلاعات تکمیلی راجع به سن و جنس و محل و شهر و منطقه؛ به گونه بی‌مبالات و کلی و کشوری ارایه می‌شوند، در صورتی‌که اطلاعات آماری درست و جزئی و دقیق برای جامعه مانند میزان‌الحراره عمل می‌کنند. همان‌طور که برای ورود و حضور مردم در سرما و یخبندان و جاده‌ها، هر قدر اطلاعات از راهداری‌ها از شرایط جاده‌ها به مسافران و وسایل نقلیه درست‌تر و جزئی‌تر باشد...

سعی و مواظبت مردم در عبور و مرور در جاده‌ها بیشتر و تصادفات کمتر ‌خواهد بود. این نکته بدیهی است که دریافت اطلاعات محلی و شهری (نه کشوری و حتی استانی) برای شهروندان از میزان خطر و فراگیری مسری بیماری کرونا؛ ربط مستقیمی با میزان رعایت پروتکل‌ها دارد. اکتفا به رنگ‌بندی مناطق خطر شهری به زرد، نارنجی و قرمز که تمهیدی مدیریتی و برای مدیران و نقشه‌های Gis می‌باشد اثری کوتاه‌مدت و فرار برای ساکنان شهری آن مناطق دارد. تکیه یک‌جانبه بر هوش و احساس دیداری صرف بعد از مدتی اثر خود را از دست می‌دهد و مستحیل و منجمد می‌شود. در صورتی که آمار و داده‌های روزانه واجد دینامیک داده‌ای می‌باشند و بر هوش منطقی و شناختی فرد اثر می‌گذارند.

بیان منطقه‌ای و محلی تعداد مبتلایان از سنین و جنس‌های مختلف فرد را از توهم مرگ همسایه یا فقط برای سنین بالا و جنس یا طبقه دیگر بیرون می‌آورد و او را با واقعیت دهشت‌انگیز مرگ بی‌رحم و فراگیر روبه‌رو می‌کند. هرقدر آمارهای داده شده روزانه جزئی‌تر و دقیق‌تر باشند، می‌توانیم شیوه‌های شیوع و حتی سبک فرهنگی ابتلا به بیماری را در هر منطقه و محلی بیابیم. بی گفت‌وگو شیوه ابتلا و سرایت در خوزستان با شیوه ابتلا و سرایت بیماری در مازندران یا سیستان و بلوچستان، تفاوت دارد و این حتی به درک اجتماعی آنها از پروتکل‌ها و حتی «فاصله اجتماعی» مربوط است.

این نکته و توجهی است که در دستورالعمل‌ها و پروتکل‌های یکسان‌ساز و مرکزمحور وجود ندارد و همه را پوشش نمی‌دهد. اینها بدیهیات تعامل و رابطه میان آگاهی و عمل کنشگران است. اما نمی‌دانیم متاسفانه چرا هنوز بعد از یک سال و نیم از شهروندان و جامعه این اطلاعات روزانه و حیاتی دریغ می‌شوند. این جان‌های عزیز را شایسته این نیست و نبود که این‌چنین در این ناقصی و نیمه‌تمامی اخبار و در این احوال رها شوند؛ احوالی که هر اهل نظری انگشت حیرت و افسوس به دهان می‌گزد و بر خاموشی این جان‌های عزیز می‌گرید: «که اگه خاموشه /واسف نف نیس /یه عالم نف توشه!»

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

منبع: اعتماد

330856